Everything iS Here



  • نیچه می گوید این وظیفه انسان نمو یافته است که به سرنوشت خویش، ژرف بنگرد. او می دانست که نگاه ژرف، اغلب موجب درد است، ولی باور داشت که باید خود را برای تحمل رنج حقیقت بپروریم. خیره شدن به حقیقت آسان نیست. نیچه نوشته است:این کار همواره چشم انسان را می آزارد و در پایان، بیش از آنچه می خواسته، می یابد.» در نهایت، نجات بخش بزرگ همانا رنج است که به ما رخصت می دهد ژرف ترین ژرفاهای مان را بیابیم. دومین جمله ماندگار او این است که: آن چه مرا نکشد، قوی ترم می سازد»

 #اروین_دی_یالوم 

#وقتی_نیچه_گریست


نگاه صحیح به آدما شاید اینجوری باشه:
اونی که بیشتر میگه نمیدونم،بیشتر میدونه!
اونی که قویتره،کمتر زور میگه!
اونی که راحت تر میگه اشتباه کردم،اعتماد به نفسش بالاتره!
اونی که صداش آرومتره،حرفاش با نفوذتره.
اونی که بیشتر طنزمیگه،به زندگی جدی تر نگاه میکنه.
قضاوت در مورد آدما سخته.


  • نیچه می گوید این وظیفه انسان نمو یافته است که به سرنوشت خویش، ژرف بنگرد. او می دانست که نگاه ژرف، اغلب موجب درد است، ولی باور داشت که باید خود را برای تحمل رنج حقیقت بپروریم. خیره شدن به حقیقت آسان نیست. نیچه نوشته است:این کار همواره چشم انسان را می آزارد و در پایان، بیش از آنچه می خواسته، می یابد.» در نهایت، نجات بخش بزرگ همانا رنج است که به ما رخصت می دهد ژرف ترین ژرفاهای مان را بیابیم. دومین جمله ماندگار او این است که: آن چه مرا نکشد، قوی ترم می سازد»

 #اروین_دی_یالوم 

#وقتی_نیچه_گریست


  • احتمالا شما هم این جمله را از مادرتان شنیده اید که هویج بخورید که چشم های تان بهتر ببیند! با اینکه هویج سرشار از ویتامین A است و اتفاقا برای چشم ها و بینایی هم خوب است، اما این سبزی آن قدری که مادرها برایش تبلیغ می کردند، توانایی بهبود بینایی ندارد و اصلا هم روی دید در شب اثر نمی گذارد! این حرف یکی از راه های عالی مادرها برای خوراندن سبزیجات به بچه ها بوده و هست!


بیشتر بیمارستان‌های روانی پر از بیمارانی است که  سال‌ها زیر فشار مالی بوده‌اند و این تنش، ذهن و جسم آن‌ها را از کار انداخته است.
چنین برآورد کرده‌اند که نُه دهم بیماری‌هایِ انسان، ناشی از فشار و محنت و نکبت، زاییده از فقر است.
فقر سبب می‌شود زندان‌ها از ان و جنایتکاران پر شود.
فقر انسان‌ها را به‌سوی اعتیاد و فساد و فحشا و خودکشی سوق می‌دهد،از کودکان پاک و با استعداد و باهوش، مجرم و بزهکار می‌سازد، باعث می‌شود مردم به کارهایی دست بزنند که اگر فقیر نبودند به فکرشان هم خطور نمی‌کرد.
عواقب معصیت‌بار فقر بی‌انتهاست!!!!!

کاترین پاندر


همان‌جور که هستی باش و وانمود نکن شخص دیگری هستی. خودت باش، حتی اگر خود واقعی‌ات به‌نظر دیگران عجیب است.خجالت نکش اگر به‌جای تماشای فیلم‌های جدید هالیوودی، هنوز طرفدار انیمیشن‌های دیزنی هستی یا اگر هنوز هم مشتاقانه پشت ویترین اسباب‌بازی فروشی می‌ایستی و عروسک‌ها را تماشا می‌کنی.خودت باش نه آن‌چه دیگران هستند. از این‌که هنوز به اسب تک‌شاخ و فرشته‌ی نجات اعتقاد داری شرمنده نباش.به ندای درونی‌ات گوش کن. همانی باش که آفریده شده‌ای و هرگز خودت را به‌خاطر حرف دیگران عوض نکن.

 

  • نگین سردارنژاد، 17 ساله از تهران



هر روز صبح در آفریقا آهویی از خواب بیدار می شود که می داند باید از شیر تندتر بدود و گرنه طعمه او می شود و شیری که می داند باید از آهو تندتر بدود و گرنه از گرسنگی خواهد مُرد.
مهم نیست شیر باشی یا آهو.مهم این است که با طلوع آفتاب با تمام توان شروع به دویدن کنی.


#نلسون_ماندلا


در سال 1888 ادوارد مونک هنگامی که در یک روستا قدم می‌زند داخل برکه‌ای یخ‌زده می‌افتد و تا دم مرگ پیش می‌رود.
از آن روز به بعد آدم‌های نقاشی‌‌های او تغییر می‌کنند: انسان‌هایی مبهوت، تنها و شکننده در برابر سرنوشت. این اولین فیگوری‌ست که او می‌کشد، زنی که انگار مرگ را از نزدیک دیده.


سه شنبه وسط هفته ایستاده است و
تنهایی ازش می بارد
نه پای رفتن دارد
نه دلِ ماندن.
سه شنبه ها می توانم بفهمم مادر چرا با فروغ اشک می ریزد
سه شنبه ها می توانم بفهمم وقتی پدر می گوید از من گذشته است
شما فکری به حال باغچه کنید،
منظورش از باغچه
تنها همان رُز کنار حیاط است
سه شنبه ها می توانم بفهمم کجا ایستاده ام و چقدر غمگینم.
و من فکر میکنم ،
فکر میکنم
تو را شبیه سه شنبه ها دوستت دارم
انبوهم از دوست داشتنت
اما
چه دلتنگ ؛
سه شنبه ها وسط دوست داشتنت می ایستم
تنهایی ازم می بارد
نه پای رفتن دارم
نه دل ماندن.
#امیرمحمد_مصطفی_زاده


ارزش بعضی چیزا با به زبون آوردنش از بین می‌ره. این آخرِ بدبخت بودنه که به کسی بگی گاهی حالم رو بپرس. همیشه دیدن یه پیام ناگهانی، شنیدن یه سلام بی‌هوا، از آدمی که انتظارش رو می‌کشی، می‌تونه حال و روزت رو عوض کنه.
گاهی آدم، خودش رو گم و گور می‌کنه، فقط به این امید که یه نفرِ بخصوص» سراغش رو بگیره. بر خلاف تصور، خوشحال کردن آدمِ غمگین خیلی سخت نیست، فقط کافیه وانمود کنی به یادش هستی.
[پویاجمشیدی]


  آدمها رو ذخیره نکنیم برای روزهای مبادا !
  اگر برای کسی نصفه و نیمه ایم
  و او تمامش را برایمان خرج میکند تووی آب نمک نخوابانیمش  !
  هی بگوییم اگر هیچکس نباشد
  این آدم هست که تمامِ خودش را پای من میگذارد  !
  آدمها یک روز ته می‌کشند ‌
  بی اینکه بفهمید
  و زمانی به خودتان می‌آید که
  دیگر هیچ راهی برای بازگرداندن آدمی نیست
  که احساسش را صادقانه خرجتان کرده بود !


منبع: برگرفته از یک کانال تلگرام.


+بی ربط عکس شاید:)


 

 

فیلمی در ژانر کمدی، درام به کارگردانی پیتر فارلی است که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد. این فیلم تور ۱۹۶۰ پیانیست کلاسیک و جاز آمریکایی-جامائیکایی، دان شرلی (ماهرشالا علی) به همراه بانسری اهل نیویورک به نام تونی لیپ (ویگو مورتنسن)، که راننده و محافظ او بود را در جنوب آمریکا به تصویر می‌کشد. نمایش جهانی فیلم با پخش آن در جشنواره بین‌المللی فیلم تورنتو در سپتامبر ۲۰۱۸ آغاز شد که فیلم را برنده جایزه انتخاب مردم کرد. فیلم در ۲۱ نوامبر ۲۰۱۸ در آمریکا توسط یونیورسال استودیوز اکران شد. فیلم نقدهای مثبتی دریافت کرده که در آن‌ها بازی علی و مورتنسن مورد ستایش قرار گرفته‌اند. بودجه این فیلم ۲۸٫۹ میلیون دلار بوده‌است.

 

داستان
فیلم در مورد یک بانسر ایتالیایی- آمریکایی به نام تونی لیپ (ویگو مورتنسن) است که برای پول حاضر است هر کاری بکند، از یدن کلاه ثروتمندان گرفته تا شرکت در مسابقهٔ هات‌داگ‌خوری. تونی، توسط یک پیانیست سیاه‌پوست به اسم دان شرلی (ماهرشالا علی) استخدام می‌شود تا راننده و بادیگارد شخصی‌اش در تور کنسرت‌های جنوب آمریکا باشد.

 

ژانرها: بیوگرافی؛ کمدی،درام

کارگردان: پیتر فارلی
نویسنده: برایان کوری

بازیگران: ویگو مورتنسن، ماهرشالا علی، لیندا کاردلیانی، اقبال طبا

 

جوایز

کتاب سبز برنده جایزه هیئت ملی بازبینی برای بهترین فیلم شد و از سوی انستیتوی فیلم آمریکا یکی از ده فیلم برتر سال لقب گرفت. در نود و یکمین دوره جوایز اسکار بعد از ۵ نامزدی، برنده سه جایزه اسکار در رشته‌های بهترین فیلم، بهترین فیلم‌نامه غیراقتباسی و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد.این فیلم همچنین برنده جایزه گلدن گلوب بهترین فیلم موزیکال یا کمدی و جایزه انجمن تهیه‌کنندگان آمریکا برای بهترین فیلم شده‌است.

 


Reviews - Simply wonderful in its portrayal of humanity - 26 December 2018

کتاب سبز داستان فوق العاده ای برای غلبه بر خود محکوم کردن است و آزادی حاصل از آن را فراهم می کند. با شروع فیلم ، تونی در زندان قضاوت و رد می شود ، نه از هر تلاش آگاهانه به تنهایی بلکه بیشتر اوضاع و احوال او. از آنجا که شخصیت خود اطمینان و خودآگاه دکتر شیرلی در زندگی تونی معرفی می شود ، تونی راهی سفر به کشف خود می شود که در آن مجبور می شود با عقاید از پیش تصور شده خود مقابله کند که در نهایت ناشی از دید ناخوشایند او از خودش است. از آنجا که دکتر شیرلی به تونی کمک می کند تا خود را به عنوان مردی فراتر از افکار محدود کننده خود ببیند ، تونی سرانجام قادر به قدم گذاشتن در طبیعت واقعی خود به عنوان دوست با دکتر شرلی است. در همه جا در این فیلم به ما یادآوری می شود که افراد پیچیده هستند ، اما گذشته از این عوارض نیز به ما یادآوری می شود که همه یکسان هستند ، فقط به دنبال عشق و پذیرش هستند. صحنه ای که دولورس نامه تونی را به پسرخاله هایش می خواند از این نظر تماشایی است. جالب است که هیچکدام از بررسیهای دیگر از صحنه YMCA و عواقب بعدی آن اشاره نمی کند ، که برای من آن لحظه اوج بود که قدرت برای این دو شخصیت رویارویی با نقاط قوت و ضعف خود تغییر کرد. این فیلم در تصویرگری بشریت و افرادی که در زندگی خود به آنها نیاز داریم ، به سادگی فوق العاده است. در حالی که روشن می شود که همسر تونی دالورس کاملاً از نواقص و کاستی های همسرش آگاه است ، او دقیقاً او را دوست دارد. اما این تقابل است ، نه عشق ، لازم است تا رستگاری تونی را به دست آورد ، این نشان می دهد که افرادی که ما را به سمت رشد عمیق و شخصی تحریک می کنند هرگز کسی نیستند و آنچه انتظار داریم.

ColoDrz
IMDb member since May 2013

 


امید وارم از معرفی این فیلم خوشتون اومده باشه .

References: Wikipedia / IMDB


 

 


فروشنده فیلمی به نویسندگی و کارگردانی اصغر فرهادی است. این هفتمین فیلم بلند اصغر فرهادی است که ابتدا برسد بدست آهو» نام داشت اما در اواسط فیلمبرداری نامش تغییر کرد و با عنوان فروشنده اکران شد. در مراسم اختتامیه جشنواره کن، جایزه بهترین فیلم‌نامه به اصغر فرهادی داده شد و شهاب حسینی هم برندهٔ جایزه بهترین بازیگر مرد شد. فروشنده به عنوان نماینده ایران در اسکار ۲۰۱۷ به آکادمی اسکار معرفی شد و سرانجام در تاریخ نهم اسفند ماه سال ۱۳۹۵ موفق شد جایزه بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان را بدست آورد.

 

خلاصه داستان

رعنا و عماد زن و شوهری جوان هستند که در حال اجرای تئاتری بر اساس نمایشنامه مرگ فروشنده نوشته آرتور میلر می‌باشند. آن‌ها به علت نشست زمین مجبور می‌شوند به اجبار خانه خود را ترک کنند و به اصرار یکی از دوستانشان به نام بابک به خانه‌ای اسباب‌کشی می‌کنند که پیش‌تر زنی بدنام به نام آهو» در آن ساکن بوده‌است. ابتدا همه چیز خوب پیش می‌رود ولی وقایع بعدی به بحرانی غیرقابل کنترل ختم می‌شود.

 

ژانرها: دارام ، هیجان انگیز

کارگردان: اصغر فرهادی

نویسنده: اصغر فرهادی

بازیگران: شهاب حسینی، ترانه علیدوستی، بابک کریمی، مینا ساداتی، مهدی کوشکی، فرید سجادی حسینی، احترام برومند

 

Reviews - Gradually - 5 September 2016

به تدریج (بسیار توصیه می شود قبل از تماشای این فیلم این دو نمایش را بخوانید 1. گاو غلامحسین ساعدی و 2. مرگ یک فروشنده توسط آرتور میلر) فروشنده واقعا نفس گیر است و تمام فاکتورهای آشنا فیلمهای فرهادی را با یک تفاوت بزرگ در اختیار دارد. که دیگر هیچ نشانه ای از این پایان های باز وجود ندارد و شما بیش از هر زمان با شخصیت اصلی فیلم در ارتباط هستید. داستان در مورد یک زن و شوهر جوان (عماد و رانا) است که در نمایشنامه آرتور میلر "مرگ یک فروشنده" در حال اجرا هستند. آنها مجبور به انتقال به آپارتمان دیگری هستند زیرا آپارتمان آنها در حال فروپاشی است. این حرکت به دلیل مستاجر قدیمی مسئله جدی در زندگی آنها ایجاد می کند. در ابتدای فیلم وقتی عماد_ با اجرای درخشان شهاب حسینی_ و شاگردانش مشغول خواندن نمایشنامه ساعدی گاو بودند ، یکی از شاگردانش از او پرسید: آقا ، مرد چگونه گاو می شود؟ عماد پاسخ داد: "به تدریج". این سوال و پاسخ عماد موضوع اصلی این فیلم است. فرهادی بخشی از نمایشنامه "مرگ یک فروشنده" را در فیلم خود به طرز استادانه ای به کار برده است و او را برای نمایش نقش ویلی انتخاب کرده و تأکید کرده است که چگونه عماد به تدریج از خانواده یا حتی همسرش درست مانند ویلی فاصله گرفته است. بیست دقیقه آخر فیلم واقعاً نفس گیر است و تماشاگران بیش از هر زمان با عماد در ارتباط هستند و فکر می کنم مرتبا از خود می پرسند "اگر من او بودم ، چه می کردم؟" فروشنده داستانی است در مورد انتقام یا با بیان دقیق داستانی است درباره انگیزه انتقام. این داستان مانند فیلمهای فهادی دیگر در یک خانواده اتفاق می افتد و اعضای خانواده را تحت تأثیر قرار می دهد. بعد از جدایی و اکنون با فروشنده فرهادی می توان استاد بزرگی در کارگردانی درام خانوادگی مشکوک مانند هیچکاک دانست.

mhm_1371

IMDb member since November 2010

 

 

امید وارم از معرفی این فیلم خوشتون اومده باشه .

References: Wikipedia / IMDB


به مناسبت تولد اصغر فرهادی. تولدت مبارک 

 

 

 

 

 

سیمین : اون نمیفهمه که تو پسرشی ؟

نادر : من که میفهمم اون پدرمه!

 

جدایی نادر از سیمین فیلمی ایرانی در ژانر درام محصول سال ۱۳۸۹ است. این فیلم برندهٔ اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان ۲۰۱۲ گردید. کارگردانی، نویسندگی و تهیه‌کنندگی این فیلم را اصغر فرهادی برعهده داشته‌است. جدایی نادر از سیمین که در سطح بین‌المللی بیشتر با نام جدایی (A Separation) شناخته می‌شود، پنجمین اثر سینمایی اصغر فرهادی است و در دوره ای از زمان اکران خود با فروش نزدیک به ۲۰ میلیون دلار، در صدر پرفروش ترین ها در نمایش جهانی قرار داشت. این فیلم توسط نشریه گاردین در فهرست ۱۰۰ فیلم برتر سینمای جهان که از سال ۲۰۰۰ میلادی تاکنون ساخته شده، جای گرفته.از بازیگران اصلی آن می‌توان پیمان معادی، لیلا حاتمی، شهاب حسینی، ساره بیات و مریلا زارعی را نام برد.

 

این فیلم مجموعاً بیش از ۵۲ جایزهٔ جهانی را از آنِ خود کرده‌است، جوایز معتبر بین‌المللی همچون جایزهٔ اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان، گلدن گلوب بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان، جایزه هیئت داوران و جایزه خرس طلایی از جشنواره فیلم برلین و جایزه ایندیپندنت اسپیریت بهترین فیلم خارجی زبان، جایزه جوایز بودیل بهترین فیلم خارجی زبان و جایزه سزار بهترین فیلم خارجی زبان از جمله جوایز مهم جدایی نادر از سیمین است. همچنین در داخل نیز چندین جایزه از بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر دریافت کرد. اقبال مثبت منتقدان به جدایی نادر از سیمین تا جایی است که برخی آن را جزو ۱۰ فیلم برتر سال ۲۰۱۱ خوانده‌اند؛ گاردین این فیلم را یکی از برترین فیلم‌های اخیر سینما نامید.جدایی نادر از سیمین جزو ۲۵۰ فیلم تمام دوران‌ها در وبگاه IMDb قرار گرفت و از سوی منتقدان سخت گیر وبگاه متاکریتیک جزو ۱۰۰ فیلم برتر قرن ۲۱ انتخاب شد،گفتنی است این فیلم در لیست صد فیلم محبوب سینما به انتخاب هالیوود ریپورتر رتبه ۳۷ را داراست.

 

فرهادی دربارهٔ ایدهٔ ایجاد فیلم می‌گوید:
من یک تصویری در ذهن خود داشتم که بعدها متوجه شدم از ماجرایی شکل گرفته که زمانی برادرم برایم تعریف کرده‌بود؛ مرد میان‌سالی که پدر پیر و مبتلا به آایمر خود را تنهایی حمام می‌کند. این تصویر مانند دکمه‌ای بود که من را وادار کرد برایش کت بدوزم!

فرهادی پس از دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان بر روی استیج سالن تئاتر دالبی در پیامی گفت:
سلام به مردم خوب سرزمینم. ایرانی‌های زیادی در سراسر جهان در حال تماشای این لحظه‌اند و تصور می‌کنم که خوشحالند. نه فقط به خاطر یک جایزه مهم، یک فیلم یا یک فیلمساز. آن‌ها خوشحال‌اند چون در روزهایی که میان تمداران حرف از جنگ، تهدید، و خشونت تبادل می‌شود، نام کشورشان ایران از دریچه باشکوه فرهنگ به زبان می‌آید. فرهنگی غنی و کهن که زیر غبار ت پنهان مانده‌است.

 

کارگردان: اصغر فرهادی

تهیه‌کننده: اصغر فرهادی

نویسنده: اصغر فرهادی

بازیگران: لیلا حاتمی، پیمان معادی، شهاب حسینی، ساره بیات، سارینا فرهادی

 

 

داستان
سیمین (لیلا حاتمی) می‌خواهد به‌همراه همسرش نادر (پیمان معادی) و دخترش ترمه (سارینا فرهادی) از ایران برود و همهٔ مقدمات این کار را فراهم کرده. اما نادر نمی‌خواهد پدرش را که از بیماری آایمر رنج می‌بَرَد تنها رها کند. این اختلافات باعث می‌شود سیمین از دادگاه درخواست طلاق کند، اما دادگاه درخواستش را در مورد حضانت فرزندش رد می‌کند و مجبور می‌شود به خانهٔ پدرش برگردد. ترمه تصمیم می‌گیرد پیش پدرش نادر بماند به امید اینکه مادرش سیمین پیش آن‌ها برگردد. نادر نمی‌تواند از عهدهٔ مراقبت از پدرش برآید؛ پس برای این کار یک مستخدم به نام راضیه (ساره بیات) استخدام می‌کند. این زن جوان که باردار است این کار را بدون اطلاع همسرش حجت (شهاب حسینی) قبول کرده‌است. یک روز نادر به خانه برمی‌گردد و پدرش را در حالی که دستش با روسری به تخت بسته شده و از روی تخت به زمین افتاده و تنها رهاشده می‌بیند. وقتی راضیه به خانه برمی‌گردد دعوای شدیدی درمی‌گیرد که عواقب تراژیک آن نه‌تنها زندگی نادر را زیر و رو می‌کند، بلکه تصویر دخترش از او را دستخوش تغییر می‌سازد. راضیه به‌دلیل مرگ جنینش به بیمارستان منتقل می‌شود. او و همسرش دلیل مرگ جنین را هل داده شدن توسط نادر می‌دانند و از نادر شکایت می‌کنند و…

 

نمایش 
این فیلم علاوه بر ایران در سینماهای کشورهای فرانسه، تایلند، آلمان، مجارستان،سوئد،سوئیس،بلژیک،هلند،برزیل، بریتانیا، ترکیه، و کانادا نیز اکران شده‌است. سونی پیکچرز کمپانی بزرگ پخش فیلم در آمریکا نیز، امتیاز پخش جدایی نادر از سیمین را خرید.

 

 

تحلیل‌ها و نظرها


جیک جیلنهال بازیگر مطرح هالیوود: در جشنواره بین‌المللی فیلم دوبی در گفتگویی اعلام کرد: عاشق فیلم جدایی اصغر فرهادی است.»


راجر ایبرت منتقد مطرح سینما: فیلم جدایی نادر از سیمین را بهترین فیلم سال ۲۰۱۱ دانست.


نیک جیمز سردبیر سایت اند ساوند در مورد فیلم گفت: به نظر من این فیلم در بین فیلم‌های سال گذشته، هیچکاکیترین فیلم‌نامه را دارد. فیلمنامه‌ای که بیننده را دائماً گول می‌زند و بعد غافلگیر می‌کند و مدام مسائل اخلاقی پیچیده‌ای را مطرح می‌کند؛ به‌طوری‌که شما هیچوقت نمی‌فهمید مقصر چه کسی بوده‌است.


دیلی تلگراف در مورد این فیلم نوشت: فیلم جدایی نادر از سیمین، نمایش ماهرانه و تصویر گیرای ایران امروز است. در هر صحنهٔ فیلم پیچ‌وتاب بر سر جزئیات سرنوشت‌ساز داستان و معماهای اخلاقی آن را تجربه می‌کنیم و حتی برای لحظه‌ای مجال آن را نداریم که خودمان را در کنار تنها یکی از چهره‌های فیلم قرار دهیم و صرفاً از او حمایت کنیم. در هر صحنهٔ مهیج فیلم گسل‌های طبقاتی و جنسیتی و مذهبی زبردستانه برجسته شده‌است.


گاردین: گاردین این فیلم را به عنوان یک درام پیچیده، دردناک و جذاب معرفی کرد و این فیلم را را جزو برترین فیلم‌های نیم‌قرن اخیر معرفی نمود.


آلیسا سیمون در مجله ورایتی نوشت: این فیلم دارای تنش و روایت پیچیده‌است و در حال حاضر جزو برترین فیلم‌ها با طرح اجتماعی به حساب می‌آید.


اسکرین اینترنشنال نوشت: ساخت این فیلم باعث شد تا بتوان بیشتر به مسائل داخلی خانواده رسیدگی کرد.
رومه اسکاتمن دربارهٔ فیلم جدایی نادر از سیمین نوشت: این فیلم متفاوت از فیلم‌های هالیوودی، سراسر اخلاقیات است و ارزش دیدن دارد.

 

 

 

نقد های کاربران IMDB

 

یک کمال
tait_tait

اگر سینمای جریان اصلی شما را بی روح جلوه می دهد ، این فیلم را ببینید.

اگر یک ذهنیت هوشمند دارید ، این فیلم را ببینید.

اگر بازیگری و کارگردانی خوبی را دوست دارید ، این فیلم را ببینید.

اگر نویسندگی و تدوین بسیار خوبی را دوست دارید ، این فیلم را ببینید.

اگر علاقه به قانون دارید ، این فیلم را ببینید.

اگر پدر و مادر هستید ، این فیلم را ببینید.

جدایی آزار دهنده یا افسرده کننده نیست. از آنچه که قبلاً انجام داده ام نترسم. اگر زیرنویس را دوست ندارید ، فراموش خواهید کرد که آنها در آنجا هستند. هیچ بررسی مفصل تری نخوانید. برو بدون پیش تصور. جدایی مستحق تمام ادعاهایی است که می کند و مستحق مخاطبان بسیار گسترده تری است. یک مینیمالیستی و اقتصادی ، یک جدایی یکی از بهترین ، پرکارترین قطعات سینمای این هزاره است.

 

کلمات گفته نشده می توانند به جدایی تبدیل شوند
mrbarooee

به نظر می رسد یک درام اتاق دادگاه می تواند بهترین مکان برای فرهادی باشد تا بتواند دنیای بسیار خاص خود را از نو بسازد و ما را با موقعیت ها و حوادث کوتاه و به نوعی دور و برهم در زندگی مقابله کند. ما فکر می کنیم این نوع وقایع و درگیری ها در زندگی ما اتفاق نمی افتد بلکه با دنیای واقعی و شخصیت های او به نظر بسیار نزدیک و ممکن برای همه می رسد. اصغر فرهادی دوست دارد مخاطبان خود را به جای قاضی قرار دهد ، زیرا سایر تصاویر او مانند About Eli یا Fireworks چهارشنبه و در اینجا بدون ترس ما را مستقیماً به یک دادگاه می برد. اما مسئله این است که قاضی هیچ گونه کمکی برای ما نمی کند تا یک قضاوت صریح انجام دهیم و با کمال تعجب وضعیت را پیچیده تر می کند. بله فرهادی نمی خواهد که ما داوری کنیم ، او ما را مجبور می کند تماشا و مشاهده کنیم و تئاتر را با چنگال بزرگی در مقابل ما ترک کنیم.

وقتی کسی به وضوح گناهکار نیست و خط بین سیاه و سفید بسیار کم رنگ است. و دوباره در اینجا ما در دستان قدرتمند فرهادی هستیم که از پایان فیلم غافلگیر شده اند. شما نمی توانید صندلی خود را حتی برای یک ثانیه ترک کنید زیرا این داستان هرگز به شما اجازه نمی دهد حتی یک لحظه از دست بدهید. و مثل توپ تنیس همیشه از این طرف به طرف دیگر تیراندازی می شود. و سرانجام ما دختر شوکه شده و ناتوان از تصمیم گیری هستیم. ممکن است این باشد که ما ندیده ایم یا نمی خواهیم این طرف زندگی را ببینیم ، جایی که هیچ چیز مشخص نیست ، وقتی دروغ های کوچک و چیزهای بی اهمیت و سخنان ناعادلانه و سخنان ناگفته علیه ما جمع می شوند و به یک فاجعه بزرگ روی می آورند. فرهادی دنیای خودش و زبان خودش و نسخه زندگی خودش را پیدا کرده است. چیزی که قبلاً هرگز ندیده بودیم. ما از آن قدردانی می کنیم.

 

شما قاضی باشید .
hidous_stranger
من یک ایرانی هستم اما هیچ وقت به سینمای ایران علاقه ای نداشته ام. من فقط وقتی فیلم جوایز می گیرم یا به رسمیت می شناسم بین فیلم های ایرانی تماشا می کنم. من طرفدار کیارستمی و مجیدی هستم ، اما واقعاً نمی توانم بگویم که همه فیلم های آنها را دوست دارم. من حدود یک سال پیش فیلم قبلی فرهادی (درباره الی) را تماشا کردم و اولین چیزی که مرا تحت تأثیر قرار داد این بود که چقدر فیلم جدا شده فرهنگی از نظر نمایش در یک رویداد بود. در آن زمان ، من اعتقاد داشتم این مسئله دلیل موفقیت این کارگردان بوده است. با این حال ، تماشای نادر و سیمین ثابت کرد که من به شدت اشتباه کردم.

وسواس اصغر فرهادی با مفهوم داوری بار دیگر نیروی محرکه آخرین ویژگی او است. به تصویر کشیدن زندگی اتاق دادگستری ایران (که به هیچ وجه بی طرف نیست) مخاطبان را از همان ابتدا در صندلی قاضی قرار می دهد. فیلمنامه بازیگری بسیار باورنکردنی و کاملاً پیچیده ، بیننده را مجبور می کند درست مثل هنگام خواندن یک پرونده دادگاه ، ذهن خود را جلب کند. در مورد فیلمنامه ، من تقریباً مطمئن هستم که وقایع این فیلم در واقع در زندگی واقعی اتفاق افتاده است ، زیرا به هیچ وجه نمی توان چنین سریال وقایع پیچیده و پیچیده ای ساخت ، چنان زیبا که درون یک کل منسجم بافته شده است.

علی رغم اینکه در سبک روایت بسیار و ایرانی بودن آن از فرهنگ ایرانی (حرمت خانواده ، ایمان ، تعهد نسبت به والدین و زندگی متاهل) بسیار ایرانی است ، معتقدم این فیلم می تواند به راحتی مانند فیلمی از ایناریتو یا هانکه به راحتی برای مخاطبان غربی جذاب باشد. (اگرچه من کاملاً مطمئن هستم که به دلایل ی نامزد اسکار نمی شود).

بعد از دیدن About Elly ، فکر کردم موفقیت فرهادی فقط یک بار است ، اما بیرون آمدن از تئاتر ، با تماشای نادر و سیمین ، افتخار کردم که یک کارگردان ایرانی دیگر به لیست بین المللی مورد علاقه های من اضافه کرد.

 

 

امید وارم از معرفی این فیلم خوشتون اومده باشه .

References: Wikipedia / IMDB


اگر روزی کسی را دیدید که می خندد، 
پیش از آنکه به خنده هایش شلیک کنید 
از خود بپرسید
 او خندیدن را از کجا آموخته است؟
هر آدمی که به دنیا می آید گریستن را بلد است، 
زیرا گریه جواز ورود به این جهان است 
اما، خندیدن را باید آموخت 
و آنکه می خندد حتماً برای آموختنش 
رنج بسیار برده است.
آنکه لبخند می زند، نوح است 
زیرا توانسته در طوفان زندگی قایقی بسازد. 
هر لبخند قایقی ست و آنکه لبخند 
می زند یعنی توانسته روی رودِ روانِ اشک هایش قایقی بیندازد و دور شَود 
از جزیره های سرگردانی و اندوه.
اگر روزی کسی را دیدید که می خندد، 
پیش از آنکه به خنده هایش شلیک کنید 
از او بپرسید او خندیدن را 
از کجا آموخته است . 

عرفان نظرآهاری

 


پرترهٔ بانویی در آتش ،فیلمی در ژانر درام تاریخی به کارگردانی و نویسندگی سلین سیاما، و با بازی نوئمی مرلان و آدل انل است که در تاریخ ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۹ در سینماهای فرانسه اکران شد. داستان فیلم که در قرن هجدهم میلادی می‌گذرد، روایتگر رابطهٔ ممنوعه‌ای میان دختری اشراف‌زاده و زنی نقاش است که به تهیهٔ پرتره‌ای از چهرهٔ وی گماشته شده‌است.

پرترهٔ بانویی در آتش برای رقابت در بخش مسابقهٔ اصلی جشنواره کن ۲۰۱۹ انتخاب شد و توانست جوایز بهترین فیلمنامه و نخل دگرباشی را از آن خود کند. این در حالی‌ست که پیش از این هیچ فیلمی به کارگردانی یک زن، نتوانسته بود جایزهٔ اخیر را تصاحب کند.این فیلم همچنین نامزد جایزهٔ بهترین فیلم خارجی‌زبان در مراسم‌های گلدن گلوب، ایندیپنت اسپیریت و منتخب منتقدان شده‌است. هیئت ملی بازبینی فیلم نیز، پرترهٔ بانویی در آتش را در میان بهترین فیلم‌های سال ۲۰۱۹ خود قرار داده‌است.

 

داستان
در اواخر قرن هجدهم، ماریان که نقاش زن جوانی‌ست، به شاگردانش نقاشیِ چهره درس می‌دهد. یکی از شاگردانش نام تابلویی که بی‌اجازه در کارگاه آورده‌است را از او می‌پرسد، که ماریان آن را همنام با عنوان فیلم، پرترهٔ بانویی در آتش» ذکر می‌کند.

پس از این صحنه، فیلم به چندین سال قبل بازمی‌گردد. ماریان سوار بر قایقی به جزیره‌ای در برتاین می‌رسد. او از سوی زن بیوه‌ای برای نقاشی چهرهٔ دخترش، با نام الوئیز که قرار است با اشراف‌زاده‌ای در میلان ازدواج کند، گماشته شده‌است. ماریان از زبان ملازم و خدمتکار خانه، باخبر می‌شود که پیش از این نقاش مردی تلاش کرده‌است پرترهٔ الوئیز را نقاشی کند، اما او به دلیل مخالفتش با این ازدواج، از ژست گرفتن برای نقاش پیشین امتناع ورزیده. ماریان به توصیهٔ مادر الوئیز، تظاهر می‌کند که هم‌صحبت الوئیز است و عصرها با او در حوالی خانه و لب دریا قدم می‌زند، در حالی که سعی می‌کند جزئیات چهرهٔ او را به یاد بسپارد و پرتره‌ای از او بکشد تا برای آن اشراف‌زادهٔ میلانی ارسال کنند.

 

کارگردان: سلین سیاما
نویسنده: سلین سیاما
بازیگران: نوئمی مرلان، آدل انل، لوآنا بِیرامی، والریا گولینو

 

نقد و بررسی  پرتره یک بانوی در آتش 

 

آغاز یک زن نابغه
danielnikrasov

من این فیلم را در سی و ششمین سالانه JFF (جشنواره فیلم اورشلیم) تماشا کردم و ارزش آن را داشت. اول ، قبل از بررسی ، می خواهم خاطرنشان کنم که این فیلم خیلی به قلبم لمس کرد. هر صحنه و صحنه ای خالص و بسیار واقعی است. شخصیت های فیلم برای من نمایشی بود و من شک ندارم که بازیگران این دو بازیگر اصلی ، همانطور که در ادامه توضیح خواهم داد ، مرا بسیار تحت تأثیر قرار دادند. بدون اتلاف وقت ، راه افتادیم!

* این بررسی شامل اسپویلرها نیست *

پرتره یک بانوی در آتش ، به کارگردانی سیلین Sciamma (جذاب ، به هر حال) یک درام عاشقانه دوره ای است که در قرن 18th در فرانسه اتفاق می افتد ، هنگامی که ماریانا (اثر قابل توجه Noémie Merlant) ، یک نقاش جوان زیبا ، برای نقاشی استخدام می شود. پرتره Eloise (آدل هاینل یک مکاشفه طبقه بالا) برای عروسی آینده خود است. با این حال ، Eloise علاقه ای به ازدواج ندارد و به همین دلیل از همکاری با مقدمات عروسی به طور کلی و به ویژه با نقاشی پرتره خودداری می کند. ماریان تصمیم می گیرد این واقعیت را که یک نقاش است پنهان کند و خودش را به عنوان همراهی معرفی می کند که برای تحریک زمان الیز طراحی شده است. در همان زمان ، او روز به روز تماشا می کند و مخفیانه او را نقاشی می کند.

این فیلم شعری بصری است ، با ضیافتی برای گوش و چشم ، هر یک از قاب های با بافت غنی و طراحی صدای بی نظیر ، غوطه ور ترین تجربه تماشایی است و من توصیه می کنم به جای نشستن در مقابل صفحه نمایش کوچک روی نیمکت راحت و راحت ، سینما را تماشا کنید. در خانه. هر مضمون فیلم درباره عشق و کشف خود شخصیت ها جدی و قدرتمند است ، دیالوگ های بین شخصیت ها بسیار جالب و بسیار صادقانه است. جو در فیلم هم واقع گرایانه است و هم به وضوح شاعرانه. رابطه بین دو شخصیت اصلی استثنایی است و همچنین به ساخت شخصیت های شخصیت کمک می کند. بازیگران Noémie Merlant و Adèle Haenel یک مکاشفه هستند و هر روز آن را نمی بینید ، همین امر باعث می شود که بخواهم آنها را در فیلم های بیشتری ببینم. عکس کلر متون بسیار شگفت انگیز بود ، منعکس کننده پیشینه تاریخی فرانسه قرن 18 است. پایان آن اثری از فیلم برجای گذاشت و این یکی از شگفت انگیزترین و مهیج ترین پایان هایی است که تا به حال دیده ام.

اگر فیلم توسط شخص دیگری نوشته و کارگردانی شده باشد (حتی اگر مرد یا زن باشد) ، این فیلم احساس جعلی و احساساتی می کرد و رابطه بین شخصیت ها غیرقابل اعتماد می بود. خوشبختانه ، اینجا Sciamma به وجود می آید ، که دیدگاه نه و رفتار خلاقانه اش آنچه را می توانست یک گذشت زمان به قدرتمند هنر هنری ، تقویت سینمای فمینیستی و توانمند سازی مخاطبان مدرن و اولیه بدل کند ، تبدیل می کند. برخی از تعامل های قابل توجه در فیلم وجود دارد که فکر می کنم یکی از آنها در پایان فیلم اشاره دارد ، مانند بحث در مورد اهمیت بحث Orfheus و Orodice بحث اسطوره یونانی. از این نتیجه می توان نتیجه گرفت که اشتیاق و بشریت سیاما نشان می دهد که این چشم انداز بی روح کارگردان است که شاعرترین اوست.

پر از مردم این سؤال را دارند که چرا این فیلم به این دلیل نامگذاری شده است. حقیقت این است که فیلم معنای زیادی دارد. اول و مهمتر از همه ، این مربوط به یک پرتره واقعی است که توسط شخصیت اصلی ، ماریانا ترسیم شده است ، اما او همچنین این فیلم را به عنوان یک مطالعه سینمایی از خانم مورد نظر ، لوئیس ، که لباس او در یک نقطه در آتش است ، گویا عشق و استناد می کند. اشتیاقی که او نسبت به ماریانا تجربه کرد باعث شد او به طور خودجوش شکوفا شود.

این فیلم برنده جایزه بهترین فیلمنامه و جایزه کوئر پالم در جشنواره فیلم 2019 2019 شد و شایسته برنده شدن به هر قیمتی بود.

"پرتره دختر در آتش" واقعی ترین و صادق ترین فیلم هنری است که در یک دهه گذشته دیده ام و به نظر من بیشترین فیلم LBGT که تاکنون تجربه کرده ام. این فیلم یک فیلم تماشایی است و نه خانه ، خوب بخاطر بسپار.

 

این فیلم زیبا است
aimeedreux
تنها چیزی که می توانم درباره این فیلم بگویم این است که زیباست. از سینماتوگرافی گرفته تا موسیقی متن فیلم گرفته تا بازیگری همه چیز در مورد فیلم کاملاً اجرا شده است و یک تجربه احساسی مرتبط برای بیننده ایجاد می کند. اگر هنوز این فیلم را ندیده اید ، توصیه می کنم آن را در صدر لیست خود قرار دهید تا لیست تماشا کنید زیرا این همان چیزی است که من معتقدم یکی از بهترین فیلم های سال  2019 است.

 

یک شاهکار سینمایی
kstory724 

من به معنای واقعی کلمه نمی توانم از صحبت کردن در مورد این فیلم دست بکشم. سلین داستانی را می گوید که ما عادت به دیدن آن در فیلم نداریم ، مطلبی که برای گفتن آن لازم بود. هر صحنه آنقدر زیباست که همه آنها می توانند یک نقاشی باشند. گریه کردم ، لبخند زدم ، خندیدم. من آنقدر دوستش داشتم که روز بعد آن را بار دوم تماشا کردم. هر وقت تماشای آن می کنم بیشتر جابجا می شوم. اکنون می خواهم همه چیز را که Adèle Haenel در آن به ایفای نقش پرداخت ، تماشا کنم. این یک فیلم قدرتمند و متحرک است. حتی بیشتر دانستن این امر مستم رابطه سلین و آدل بود. در بیان ها و نگاه های ساده بازیگران بیشتر از برخی فیلم ها که تا کنون با گفتگو می توان به آن دست یافت ، معنای بیشتری دارد. راستی اثری هنری که همه باید در طول زندگی خود تماشا کنند.

 

امید وارم از معرفی این فیلم خوشتون اومده باشه .

References: Wikipedia / IMDB


 

 

فیلمی در ژانر کمدی، درام به کارگردانی پیتر فارلی است که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد. این فیلم تور ۱۹۶۰ پیانیست کلاسیک و جاز آمریکایی-جامائیکایی، دان شرلی (ماهرشالا علی) به همراه بانسری اهل نیویورک به نام تونی لیپ (ویگو مورتنسن)، که راننده و محافظ او بود را در جنوب آمریکا به تصویر می‌کشد. نمایش جهانی فیلم با پخش آن در جشنواره بین‌المللی فیلم تورنتو در سپتامبر ۲۰۱۸ آغاز شد که فیلم را برنده جایزه انتخاب مردم کرد. فیلم در ۲۱ نوامبر ۲۰۱۸ در آمریکا توسط یونیورسال استودیوز اکران شد. فیلم نقدهای مثبتی دریافت کرده که در آن‌ها بازی علی و مورتنسن مورد ستایش قرار گرفته‌اند. بودجه این فیلم ۲۸٫۹ میلیون دلار بوده‌است.

 

داستان
فیلم در مورد یک بانسر ایتالیایی- آمریکایی به نام تونی لیپ (ویگو مورتنسن) است که برای پول حاضر است هر کاری بکند، از یدن کلاه ثروتمندان گرفته تا شرکت در مسابقهٔ هات‌داگ‌خوری. تونی، توسط یک پیانیست سیاه‌پوست به اسم دان شرلی (ماهرشالا علی) استخدام می‌شود تا راننده و بادیگارد شخصی‌اش در تور کنسرت‌های جنوب آمریکا باشد.

 

ژانرها: بیوگرافی؛ کمدی،درام

کارگردان: پیتر فارلی
نویسنده: برایان کوری

بازیگران: ویگو مورتنسن، ماهرشالا علی، لیندا کاردلیانی، اقبال طبا

 

جوایز

کتاب سبز برنده جایزه هیئت ملی بازبینی برای بهترین فیلم شد و از سوی انستیتوی فیلم آمریکا یکی از ده فیلم برتر سال لقب گرفت. در نود و یکمین دوره جوایز اسکار بعد از ۵ نامزدی، برنده سه جایزه اسکار در رشته‌های بهترین فیلم، بهترین فیلم‌نامه غیراقتباسی و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد.این فیلم همچنین برنده جایزه گلدن گلوب بهترین فیلم موزیکال یا کمدی و جایزه انجمن تهیه‌کنندگان آمریکا برای بهترین فیلم شده‌است.

 

نقد و بررسی کتاب سبز

 

"کتاب سبز" طلا است
taylor_king-890-815491


ما کتاب سبز را به همراه جمعیت فروخته شده دوست داشتیم که در پایان با صدای بلند تشویق می شوند. این فیلم براساس داستان واقعی فضیلت پیانو ، سفر جاده ای دون شیرلی از جنوب در دهه 60 ، به نبوغ و شجاعت خود ادای احترام می کند به عنوان یک مرد سیاه پوست که تلاش می کند از زشتی های روزگار بالا برود. اتفاقات ظریف در خانه و موفقیت وی به عنوان پیانیست کنسرت ، وی را سرسختانه و تنهایی رها می کند ، اما زندگی وی وقتی تغییر می کند که تونی را به عنوان راننده مسافر جاده ای خود استخدام می کند ، تغییر می کند. تونی با داشتن سابقه ای به عنوان پرشور کلوپ شبانه با اتصالات مافیایی در نیویورک ، تونی ضدیت کمال دون است و رابطه در حال تحول آنها در جاده باعث می شود فیلم از سطح عادی صعود کند و جادویی شود. ویگو و علی در نقش های اصلی قابل توجه هستند ، و این خنده دار و کوشش برای تماشای آنها کلیشه ها را دور می زند و انسانیت متقابل آنها را کشف می کند. آنچه ما بهترین را دوست داشتیم این است که فیلم بدون موعظه آموزش می دهد ، همه اینها از طریق بی شمار از لحظات طبیعی بین دو بازیگر بزرگ و یک بازیگر پشتیبان قوی باز می شود. همه این موارد را با موسیقی متن فیلم واقعا خوب ، جهت گیری عالی و ارزش های تولیدی و مخاطبی که در آخر با صدای بلند و با شور و اشتیاق خندوانه می خواند . این یکی از 10 واقعی است!

 

سرانجام . فیلم خوب و خوش ساخت
rphshell 

این تصویر باید برای بهترین تصویر باشد. این همه چیز را دارد: بازیگری عالی ، فیلمنامه نویسی محکم (چیزی که واقعاً به هالیوود احتیاج دارد) و طنز زیاد. ای کاش هالیوود عکس های بیشتری از این دست می داد.

 

بهترین نمونه قدرت سینما
mhope-91601

چه کسی می تواند "کتاب سبز" را همیشه سبز کند؟ یک داستان (عمدتاً) واقعی از دو مرد با سوابق کاملاً متفاوت برای غلبه بر تعصبات خود و نژاد پرستی نگران کننده در جنوب عمیق در اوایل دهه 1960. ما یک پسر دانمارکی را برای بازی در نقش یک پسر ایتالیایی استخدام خواهیم کرد و یک پسر معروف به بازی در نقش ی و یک دلال فروش (به ترتیب در "House of Cards" و "Moonlight") برای بازی در یک نبوغ موسیقی جامائیکایی-آمریکایی. و ما یکی از برادران فارللی را کارگردانی خواهیم کرد. چطور ممکن است این فیلم تبدیل به یک فیلم عالی شود؟ خوب ، این امر - در درجه اول از طریق اجراهای عالی ویگو یورگنسن و ماهرسالا علی ، و کارگردانی ظریف پیتر فارلی انجام می شود. این امر با نژادپرستی رایج در آن زمان بدون اینکه موعظه شود ، مقابله می کند و شخصیت های اصلی آن را از طریق تماس با یکدیگر در حال رشد نشان می دهد ، بدون یک وارونگی کامل از شخصیت های آنها (که به نظر می رسید آزار دهنده است). اوه ، و فیلم بسیار عالی به نظر می رسد ، همچنین دوره های اتومبیل ، مجموعه و لباس واقعا شما را به آن دوره باز می گرداند. امیدوارم یک برگزیده جشنواره فیلم ، "کتاب سبز" مورد استقبال رای دهندگان اسکار نیز قرار بگیرد.


امید وارم از معرفی این فیلم خوشتون اومده باشه .

References: Wikipedia / IMDB


 

 


فروشنده فیلمی به نویسندگی و کارگردانی اصغر فرهادی است. این هفتمین فیلم بلند اصغر فرهادی است که ابتدا برسد بدست آهو» نام داشت اما در اواسط فیلمبرداری نامش تغییر کرد و با عنوان فروشنده اکران شد. در مراسم اختتامیه جشنواره کن، جایزه بهترین فیلم‌نامه به اصغر فرهادی داده شد و شهاب حسینی هم برندهٔ جایزه بهترین بازیگر مرد شد. فروشنده به عنوان نماینده ایران در اسکار ۲۰۱۷ به آکادمی اسکار معرفی شد و سرانجام در تاریخ نهم اسفند ماه سال ۱۳۹۵ موفق شد جایزه بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان را بدست آورد.

 

خلاصه داستان

رعنا و عماد زن و شوهری جوان هستند که در حال اجرای تئاتری بر اساس نمایشنامه مرگ فروشنده نوشته آرتور میلر می‌باشند. آن‌ها به علت نشست زمین مجبور می‌شوند به اجبار خانه خود را ترک کنند و به اصرار یکی از دوستانشان به نام بابک به خانه‌ای اسباب‌کشی می‌کنند که پیش‌تر زنی بدنام به نام آهو» در آن ساکن بوده‌است. ابتدا همه چیز خوب پیش می‌رود ولی وقایع بعدی به بحرانی غیرقابل کنترل ختم می‌شود.

 

ژانرها: دارام ، هیجان انگیز

کارگردان: اصغر فرهادی

نویسنده: اصغر فرهادی

بازیگران: شهاب حسینی، ترانه علیدوستی، بابک کریمی، مینا ساداتی، مهدی کوشکی، فرید سجادی حسینی، احترام برومند

 

 

نقد و بررسی فروشنده

 

به تدریج

mhm_1371

به تدریج (بسیار توصیه می شود قبل از تماشای این فیلم این دو نمایش را بخوانید 1. گاو غلامحسین ساعدی و 2. مرگ یک فروشنده توسط آرتور میلر) فروشنده واقعا نفس گیر است و تمام فاکتورهای آشنا فیلمهای فرهادی را با یک تفاوت بزرگ در اختیار دارد. که دیگر هیچ نشانه ای از این پایان های باز وجود ندارد و شما بیش از هر زمان با شخصیت اصلی فیلم در ارتباط هستید. داستان در مورد یک زن و شوهر جوان (عماد و رانا) است که در نمایشنامه آرتور میلر "مرگ یک فروشنده" در حال اجرا هستند. آنها مجبور به انتقال به آپارتمان دیگری هستند زیرا آپارتمان آنها در حال فروپاشی است. این حرکت به دلیل مستاجر قدیمی مسئله جدی در زندگی آنها ایجاد می کند. در ابتدای فیلم وقتی عماد_ با اجرای درخشان شهاب حسینی_ و شاگردانش مشغول خواندن نمایشنامه ساعدی گاو بودند ، یکی از شاگردانش از او پرسید: آقا ، مرد چگونه گاو می شود؟ عماد پاسخ داد: "به تدریج". این سوال و پاسخ عماد موضوع اصلی این فیلم است. فرهادی بخشی از نمایشنامه "مرگ یک فروشنده" را در فیلم خود به طرز استادانه ای به کار برده است و او را برای نمایش نقش ویلی انتخاب کرده و تأکید کرده است که چگونه عماد به تدریج از خانواده یا حتی همسرش درست مانند ویلی فاصله گرفته است. بیست دقیقه آخر فیلم واقعاً نفس گیر است و تماشاگران بیش از هر زمان با عماد در ارتباط هستند و فکر می کنم مرتبا از خود می پرسند "اگر من او بودم ، چه می کردم؟" فروشنده داستانی است در مورد انتقام یا با بیان دقیق داستانی است درباره انگیزه انتقام. این داستان مانند فیلمهای فهادی دیگر در یک خانواده اتفاق می افتد و اعضای خانواده را تحت تأثیر قرار می دهد. بعد از جدایی و اکنون با فروشنده فرهادی می توان استاد بزرگی در کارگردانی درام خانوادگی مشکوک مانند هیچکاک دانست.

 

 

تحویل شگفت انگیز از نبوغ قبلاً اثبات شده
smaza91

این یک شاهکار واقعی ، یکی از بهترین فیلم های سال است. اگرچه نمایش "جدایی" فرهادی حتی بهتر است ، اما این نمایش عالی از داستان پردازی و درک روانشناختی کارگردان است. سه عنصر وجود دارد که باید برجسته شوند. 1) بدون لقمه ها و مضراب ها نشان می دهد که چگونه یک مرد عادی ، با نقاط قوت و نقص طبیعی ، کد اخلاقی خود را به نقض خشونت موجود در همه جوامع می رساند ، اما در این حالت ، خانواده خود را لمس می کند. 2) زبان بصری. باز هم ، ظریف و سر راست است ، اما همیشه در فاصله مناسب کاراکترها قرار دارد. 3) تقابل بازی میلر شگفت انگیز است! اتفاقی که برای آنها در زندگی واقعی می افتد همیشه بر توسعه نمایشنامه تأثیر می گذارد و تنش های پشت پرده از غنایی برخوردار است که مخاطب را به سطح جدیدی سوق می دهد. باید تماشا کنید !!!

 

یک گوهر واقعی
necid-70967

این فیلم به طرز ماهرانه ای در تهران فیلمبرداری می شود و وضعیت بد یک زوج متاهل تئاتری را تجربه می کند که ضمن تکرار نمایشنامه میلر Death a a Salesman ، خود را مجبور به ترک آپارتمان خراب شده خود می کنند و به دنبال اسکان جایگزین هستند. این فیلم آشکارا تمثیلی در مورد پوسیدگی اجتماعی ، شهری و شویی است. اما فراتر از آن ، درمورد هزینه های غرور مردانه است. این یک بیان عالی در مورد فیلمهای ایرانی بسیار خوب است ، در مورد عواقب غیرقابل تحمل تلاش برای رعایت کدهای افتخارآمیز در مرکز بدن. به نظر من بازیگر نقش ترانه علیدوستی قهرمان فیلم است ، هم در عملکردش و هم در نقشی که در فیلمنامه اشغال می کند. در مقابل ظاهر ، او متحرک همه چیزهایی است که در این فیلم خارق العاده رخ می دهد.

 

 

امید وارم از معرفی این فیلم خوشتون اومده باشه .

References: Wikipedia / IMDB


وبلاگ پیاده رو نوشته آیدا احدیانی

 

برای رابرت توضیح دادم که از صبح روز قبل دچار تشکیک شدم بابت چتر. با اینکه همه ‌چیزش شکل چتر خودم است. سیاه، کوتاه، دکمه‌ای، سرعت گشایش یکسان، حجم، ولی وقتی انگشتهایم را دور دسته اش می‌پیچم شست و اشاره‌ام روی هم نمی‌افتد. درست یادم نیست آیا قبلا جز این بود یا نه ولی حس می‌کنم قبلا اینطور نبود.برای همین شک کرده‌ام که این چتر خودم باشد.
حرفهایم در مورد چتر طولانی‌تر از این چند جمله بود. چتر بهانه‌ای بود برای حرف زدن. از آخرین باری که با رابرت حرف زده بودم چند روز می‌گذشت. چند روز قبل هم احتمالا چند جمله کوتاه، در مورد شام، یا جمع کردن لباسها قبل از شروع باران گفته بودم نه چیزی که بشود گفت حرف زدن. سکوت را یکسال قبل رابرت به رابطه ما آورد. اول کم‌حرف و کم‌حرف‌تر شد. من سهم او را هم حرف می‌زدم. من از سکوت می‌ترسم، همیشه در مهمانی یا جلسه خودم را موظف به شکستن سکوت می‌دانم. سکوت در حضور دیگران برایم آزاردهنده است، اگر قرار است حرف نزنیم چرا تنها نباشیم. رابرت هم این را می‌دانست ولی سکوت کرد.اول فکر کردم شاید یک افسردگی موقت است و من وظیفه دارم با نادیده گرفتن سکوتش او را به زندگی با کلام برگردانم. خاطرات را بارها و بارها تعریف کردم، فیلم‌ها را نقد کردم، اتقاقات بامزه سرکار، تحلیل ی، همه را بارها تکرار کردم و اون در سکوت و بدون جواب با چند کلمه کوتاه تاییدم کردم. حتی گاهی زحمت دیالوگهای سهم او را هم من کشیدم، من جک گفتم و من خندیدم، من از تصادف اخیر دو هواپیما حرف زدم و خودم برای بازماندگان ابراز تاسف کردم، خودم از مشکلات سرکار حرف زدم و خودم راه حل ارائه کردم ولی  چند ماه بعد من هم خسته شدم. احساس می‌کردم یک کمدین یا سخنران بدون جیره و مواجبم. یک متکلم وحده که دیگر دلش می‌خواست مخاطب مفرد باشد. تمام این یکسال رابرت مودبانه به حرفهایم گوش می‌کرد ولی نگاهش انگار مدام دنبال نقطه” پایان بود ته جمله بود. بعد از پایان هرجمله در چشمهایش می‌دیدم که آرزو می‌کند این پایان نه پایان جمله که پایان مکالمه باشم. کم‌کم از سرخستگی یا لجبازی از سکوتش تبعیت کردم.تا امروز بعد چند روز باران بالاخره آفتابی شده بود. دلم می‌خواست مثل قبل به کافه سرخیابان برویم و بنوشیم و حرف بزنیم. همیشه بهار مرا به سر ذوق می‌آورد. فکر می‌کنم همه چیز قرار است نو بشود. همه کابوسهای زمستان قرار است بروند پی کارشان و حتی مردگان فصل سرد دوباره زنده بشوند.  برای همین تلاش کردم که حرف بزنیم. فکر کردم اولین روز گرم بهار انقدر قدرت دارد که سکوت را بشکند. برای همین درمورد چتر کمی بیشتر حرف زدم، برایش توضیح دادم این غریبه بودن با چتر آزارم می‌دهد. دستم را مدام جابه‌جا می‌کنم شاید حس قبلی را روی دسته پیدا کنم. رابرت نگاهم می‌کرد. گفت می‌فهمم. پرسیدم چی؟ انقدر کم حرف زده بود که ادای کلماتش نامفهوم شده بود مثل کسی که تازه از دنداپزشکی برگشته است و با دهنش اخت نیست.تکرار کرد می‌فهمم. امیدوار شدم به ادامه مکالمه، فکر کردم شاید دستم را بگیرد و بگوید مهم نیست. چتر چتر است یا شاید حتی کلماتی زیباتر و یا حتی چند جمله محبت آمیز ولی رابرت فقط روی دسته مبل دست کشید، به دستهایش نگاه کرد و سپس به چشمهای من و گفت می‌فهمم برتا، آزاری که از شک به چترت می‌بری را می‌فهمم، من یکسال است با همه چیز همینطورم. با همین پارچه دسته مبل، با فرمان ماشینم، با بوی خانه، با جنس پوست یا اندازه سینه‌های تو. همه چیز همه چیز در نگاه شکل قبل است ولی هیچ کدام چتر من نیست.

 

 


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها